گریه برای ؟...
گوشه چادر مادرم را محکم در دست گرفتم، تند تند می رفتیم تا به سر کوچه برسیم ! آخه قرار بود دسته زنجیز زنی از خیابون رد بشه.
من بیشتر از صدای طبل خوشم می اومد وقتی صدای طبل و می شنیدم احساساتی می شدم و در تخیل کودکانه آرزو می کردم ای کاش پسر بودم و منم زنجیر می زدم...
مادر منتظربود گهواره علی اصغر و بیارن بعد نذرش رو می داد تا من می انداختم توی گهواره !
باز محرم و بوی غذای نذری و شعله زرد تمام محله ها رو پر کرده بود، فکر نکنم توی این ده روز کسی گرسنه بمونه ، حتی اونایی که سال میاد میره گوشت نمیخورن حداقل دهه محرم حسابی قیمه نذری میخورن! آخی ...
تا حالا فکر کردی توی این ماه مردم بیشتر از قبل مهربون میشن انگار تمام همت دنیا میاد سراغشون همش میخوان کمک کنن واقعا چقد جالب و زیباست ...
داشتم می گفتم توی هر محله که پا میزاشتی بوی محرم میومد ، صدای طبل برای هیچکس آزار دهنده نبود تازه اگر صداش در نمیومد همه اعتراض می کردن...یادته شبا هیاتها تو خیابون ، مهتابی به دست عزاداری می کردن!!!
یه چیز خیلی جالب اینکه مردم مسافت طولانی راه می رفتن و خسته نمی شدن...
ای کاش همیشه محرم بود.
اونایی که میگن باز محرم شد و این مسلمونا ! سیاه پوش و گریه کنان ...چقد نمیدونم فلاننن و اینا...دلم یه کم براشون میسوزه لذت معنوی این ماه و درک نکردن دیگه
می دونی محرم گریه کردناشم لذت داره ، شاید همین هوای ابری دلهاست که دریای اشک و سیل بارون شوقش همه جا رو سپید و پاک می کنه ، برای همینه که دلها بهم نزدیک میشن...
همه بدونین گریه ما برای اینه که حداقل فهمیدیم غزت و آزادگی یعنی چی!
گریه ما یاد مظلومیت امام حسین عزیزمون و یاران نشون هست .این دهه باعث میشه حداقل به خودمون بیاییم و یادمون نره عزت از آن ماست...
این گریه ها برای لذت و درک این آزادگیست.
بیاییم این افتخار را تا آخر عمر حفظ کنیم........